English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 312 (3674 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extraction U خارج کردن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
bring out U خارج کردن
expulse U خارج کردن
phase out U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
unship U خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
defecate U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
spew U با فشار خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
bail U عمل خارج کردن اب قایق
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
Other Matches
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
swap out U مبادله کردن به خارج
decivilize U از تمدن خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
expectorate U ازشش خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
disseise U ازتصرف خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
non combatant U خارج از صف
out- U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
externally U از خارج
abroad U خارج
outed U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
outside U در خارج
out U خارج
external U خارج
off side U خارج از خط
aroint U خارج شو
outsides U در خارج
per U خارج از
outsides U خارج
out of tune U خارج
out of U خارج از
out-of- U خارج از
outside U خارج
off U خارج از
externals U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
emigration U مهاجرت به خارج
to fall out U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
anieoro U از داخل به خارج
quotients U خارج قسمت
begone U خارج شو عزیمت کن
off season U خارج از فصل
submultiple U خارج قسمت
outsides U به سمت خارج
nonsense U خارج از منطق
issued U خارج شدن
outside U به سمت خارج
issues U خارج شدن
blow out U به خارج دمیدن
issue U خارج شدن
beside the question U خارج از موضوع
from the outside U از خارج [از جایی]
beside the mark U خارج ازموضوع
out of action U خارج ازنبرد
extra-marital U خارج از زناشویی
to pass off U خارج شدن
acentric U خارج از مرکز
quotient U خارج قسمت
out U خارج از حدود
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
not to the point U خارج از موضوع
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
tort U خارج از قرارداد
torts U خارج از قرارداد
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
out U خارج بیرون
from out of town U از خارج [از شهر]
off center U خارج از مرکز
neither here nor there U خارج ازموضوع
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
To fall out. U از صف خارج شدن
fescennine U خارج ازاخلاق
abaxile U خارج از مرکز
from outside U از خارج [از شهر]
void U خارج شدن
outbound U مربوط به خارج
outbound U خارج ازمحدوده
out of question U خارج از موضوع
derailed U از خط خارج شدن
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
derail U از خط خارج شدن
out of doors U خارج ازمنزل
extracellular U خارج سلولی
out of phase U خارج از فاز
extragalactic U خارج کهکشانی
oversea U خارج از کشور
out of door U خارج ازمنزل
ungracious U خارج از نزاکت
out of proportion U خارج از اندازه
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
outbye U خارج از دور از
derailing U از خط خارج شدن
out-of- U در خارج بواسطه
off key خارج از مایه
derails U از خط خارج شدن
out of U در خارج بواسطه
alfresco U خارج از منزل
double out U 081 خارج
extraneous U خارج از قلمروچیزی
extra cosmical U خارج ازعالم
popping U خارج شدن
inaccessible U خارج از دسترس
foreign market U بازار خارج
without U بطرف خارج
abroad خارج از کشور
emissive U خارج شونده
out of line U خارج از خط جبهه
endarch U متشکل در خارج
extrauterine U خارج رحمی
exterritorial U خارج الملکتی
irrelevant U خارج از موضوع
overseas U خارج ازکشور
extraterritorial U خارج الارضی
ouyby U خارج از دور از
soto uke U دفاع از خارج
extramundane U خارج دنیایی
extramarital U خارج از زناشویی
extramarital U خارج ازدواجی
outdoors U خارج از منزل
eccentrics U خارج از مرکز
cross country U خارج از جاده
away U دوراز خارج
eccentric U خارج از مرکز
extravascular U خارج رگی
egress U خارج شدن
over the side U خارج از ناو
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
anomalous U خارج از رسم بیمورد
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
expellant U خارج کننده دافع
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
outed U خارج از افشا شده
expellent U خارج کننده دافع
transfinite U خارج ازاعداد محدود
greshams law U را از جریان خارج میکند
exurbanite U ساکن خارج شهر
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
extramural U خارج از حصار شهر
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
escalated U از مهار خارج شدن
escalates U از مهار خارج شدن
escalating U از مهار خارج شدن
superempirical U خارج از جهان مادی
eccentricities U خارج از مرکز بودن
extern U فاهری واقع در خارج
external operation U عملیات خارج از مملکت
obsolescent U از رده خارج شده
unplayable U توپ خارج ازدسترس
escalate U از مهار خارج شدن
eccentricity U خارج از مرکز بودن
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
expatriate U شهروند مقیم خارج
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
bow out U باتعظیم خارج شدن
lie on the table U از دستور خارج شدن
incoming U آنچه از خارج می آید
out of action U از نبرد خارج شده
dead ball U توپ خارج ازبازی
thrower in U پرتابگر خارج از زمین
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
face U [نمای خارج ساختمان]
abaton U [محل خارج از دسترس]
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
seceding U از عضویت خارج شدن
secedes U از عضویت خارج شدن
step out U از محلی خارج شدن
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com